جهت دریافت مناقصه یا مزایده شغلی خود، ثبت نام کنید

نام/نام خانوادگی:
شماره تماس:
کد امنیتی
 
ir
rss
calendar پنج شنبه، 6 اردیبهشت ماه 1403
پارس نماد داده ها، خبرگزاری مناقصات و مزایدات کشور
خبرگزاری مناقصات و مزایدات کل کشور
پایگاه خبری پارس نماد داده ها
آمار مناقصات و مزایدات

مـناقصات امروز :

0
مـناقصات دیروز :4,035

مـزایدات امـروز :

0
مـزایدات دیروز :1,746
استعلام امروز : 0
استعلام دیروز : 3,032
بازدید کل :58,320

خلاصه ای ممتاز از کتاب آیین زندگی (11) - مناقصه-pdf

خلاصه ای ممتاز از کتاب آیین زندگی (11) - مناقصه-pdf

ادامه بخش سوم – فصل 10 :به نگرانی هایتان دستور (ضرربس) بدهید .
داستان چارلز رابرتز : می دانستم که در معامله به بخت و اقبال و نظرات دیگران متکی بوده ام. به قول اچ . آی . فیلیپس در بازار بورس با گوشهایم معامله کرده بودم. درباره اشتباهاتم فکر کردم و فهمیدم قبل از آنکه دوباره به بازار بورس برگردم، باید از جزئیات آن سر در بیاورم. بنابراین جستجو کردم و با یکی از موفق ترین تجار بورس
یعنی برتون اس کاستلز آشنا شدم. ایمان داشتم که می توانم از او خیلی چیزها یاد بگیرم . چون او مدتها در این حرفه آدم موفق و معتبری بود و من هم می دانستم که چنین نتیجه ای تنها حاصل شانس یا بخت نیست.
او گفت : در هر تعهد مالی که در بازار بر عهده میگرم ، یک دستور (ضرربس) می دهم برای مثال اگر پنجاه دلار سهم بخرم، به محض اینکه قیمت آن به چهل و پنج برسد، دستور (ضرربس) را صادر می کنم. این کار معنی اش این است که اگر در معامله ای ، سهمی پنج درصد نسبت به قیمت اصلی اش کاهش پیدا کرد، باید بطور خودکار آن را فروخت و ضرر را در حد پنج درصد محدود کرد. در چنین وضعی شرایط سود شما به بیست و پنج و حتی پنجاه درصد خواهد بود. در نتیجه با محدود کردن ضررتان در حد پنج درصد حتی اگر در بعضی از مواقع اشتباه ارزیابی کرده باشید، باز هم سود زیادی برایتان باقی خواهد ماند.
پس از مدتی فهمیدم که قانون (ضرربس) را می توان در هر زمینه های دیگری غیر از بازار بورس هم به کار برد.
برای مثال همیشه با رفیقی که معموال به ندرت سر وقت در محل قرارمان حاضر می شد همین قانون را اجرا کردم. سرانجام درباره دستور (ضرربس) برای مقابله با نگرانی ها با او حرف زدم و گفتم : بیل، قانون ضرربس برای منتظر ماندن برای تو دقیقا ، ده دقیقه است. اگر بیش از ده دقیقه دیر کنی، قرار بی قرار، می گذارم و میروم. من باید بفهمم کدام وضعیت آرامش ذهن مرا در هم میریزد تا به خود بگویم دیل کارنگی! حواست
را جمع کن. این ماجرا همین قدر می ارزد و بس یک قرن و نیم پیش هنری ثورد در دفتر خاطراتش نوشت ارزش هر شیء عبارت آنا و چه در درازمدت باید بپردازیم به عبارت دیگر، حماقت است اگر برای چیزی که حیات و هستی بهای آن است، چیزی بیش از بهای واقعیش بپردازیم.
بیائیم فورا قانون (ضرر بس) را اجرا کنیم. چون زندگیمان دارد تباه می شود بیائیم بگوئیم دیگر کافی است بله، من صادقانه باور دارم که این یکی از بزرگترین اسرار آرامش ذهن و احساس گرانمایه تشخیص ارزش هاست و باور داریم که می توانیم پنجاه درصد از بین ببریم اگر به این استاندارد طالیی یعنی ارزش همه نگرانی های خود را فورا چیز را به ازای بهایی که با عمر و زندگی خود می پردازیم، واقف شویم.
هر وقت وسوسه می شویم با زندگی خود برای چیزی بهای گزافی بپردازیم بیائیدبس کنیمو از خود بپرسیم.
-1 این چیزی که من برایش نگران هستم واقعا چقدر می ارزد؟
-2 در کجا باید دستور (ضرربس) را به این نگرانی بدهم و آن را فراموش کنم؟
-3 دقیقا چقدر باید برای این موضع بپردازم؟ آیا تا به حال بیشتر از آنچه که ارزش داشته است، نپرداخته ام؟

برای تبلیغ به صورت رایگان ، کسب و کار خودتان را در اینجا معرفی کنید
کد امنیتی